روایت پهلوان رسول خادم از دیدارش با خانواده یکی از معدنچیان مظلوم معدن طبس

رسول خادم نوشت:

این نوزاد نامش پرهام است. چهار پنج روز بیشتر ندارد. گفتند؛ پدرش که کارگر معدنِ ذغال سنگ طبس بود پیش از رفتنِ سرِ کار، نامش را انتخاب کرده بود. وقتی بخشی از معدن منفجر شد و تعدادی از کارگران عزیز جان سپردند، پدرش در بخش دیگری از معدن مشغول به کار بود که چون آنها را تخلیه نکردند، گاز متان به این بخش از معدن هم رسید و نزدیک به سی کارگر دیگر را کُشت و پدر پرهام را هم به کُما بُرد!

و بالاخره چند روز پیش پدر، پرهام و خواهرش را برای همیشه ترک کرد! قرار بود دیروز پدر را به خاک بسپارند. شاید هم امرور… نمی‌ دانم!

سه شنبه که کودک را در شهرستان کاشمر دیدیم، می‌ گفتند قرار بود این بار پدرش بیاید و بروند بیمارستان تا پرهام بدنیا بیاد… پدر نیامد و… پرهام بدنیا آمد…

دیدن این نوزاد تاب و توان ما را گرفت… چه کسی حق این کودک و سایر کودکان بازمانده از فاجعه مرگ کارگران عزیزمان در معدن ذغال سنگ طبس را می‌ گیرد…؟

سه شنبه 10 مهر 1403، شهرستان کاشمر، خراسان رضوی

اخبار مرتبط
نظر دهید